در هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی، جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحدۀ امریکا، دستور تهاجم به افغانستان را صادر کرد، تا حاکمیت طالبان را سرنگون کنند، زیرا طالبان از تحویل دادن اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده به امریکا، خودداری کرده بودند:
"به دستور من، نظامیان ایالات متحدۀ امریکا، عملیات را علیه اردوگاه های آموزشی شبکۀ القاعده و تاسیسات نظامی رژیم طالبان در افغانستان راه اندازی کرده اند، این اهداف بسیار با دقت هدف قرار می گیرند، تا از استفادۀ افغانستان به حیث پایگاه حملات تروریستی جلوگیری شود و تواناییهای نظامی طالبان مورد حمله قرار گیرد
ایالات متحده، اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده را مسئول حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی بر امریکا می دانست و ملا محمد عمر که در آن زمان رهبر طالبان بود و حلقۀ نزدیک او از تحویلدهی اسامه به امریکا خودداری کردند.
در هفتم اکتوبر ۲۰۰۱ طیارات بی- ۵۲ امریکایی بمباران شدید را بر مواضع طالبان در سراسر افغانستان آغاز کردند و اردوی امریکا این تهاجم را عملیات"آزادی پایدار" نامید.
قبل از آنکه عساکر امریکایی به قلمرو افغانستان داخل شوند، حملات هوایی برای چند هفته ادامه داشت و در نتیجه آن طالبان از مواضع خود عقب نشینی کردند و نیروهای ائتلاف شمال همراه با عساکر امریکایی وارد کابل شدند و دور اول حاکمیت طالبان در افغانستان پایان یافت.
پس از تهاجم امریکا، چه تغییراتی در افغانستان به وجود آمد؟
در ۲۷ نوامبر ۲۰۰۲ میلادی"کنفرانس بن" در مورد افغانستان، به میزبانی سازمان ملل متحد دایر شد و در آن نماینده گان طرف های درگیر در جنگ افغانستان و شماری از کشور های متخاصم با امریکا و طالبان مانند ایران و روسیه اشتراک داشتند، اما نماینده هایی از طالبان و حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار دعوت نشد
هدف کنفرانس بن، ایجاد حکومت جدید پس از سرنگونی طالبان در افغانستان بود و پس از بحث های جنجالی، حامد کرزی به حیث رئیس اداره موقت انتخاب شد. اما آقای کرزی تا سال ۲۰۱۴ میلادی به حیث رئیس جمهور افغانستان در قدرت باقی ماند، او یک بار به عنوان رئیس حکومت انتقالی و دو بار به حیث رئیس جمهور منتخب سوگند یاد کرد.
در کنفرانس بن همچنین فیصله شد تا اسلحه از نزد گروه های مختلف درگیر در افغانستان جمع آوری شده و از حقوق بشر، حقوق زنان، انتخابات، آزادی بیان و سایر ارکان اساسی یک نظام دموکراتیک حمایت شود
پس از استقرار نظام جمهوریت، بازسازی نهادهای دولتی که طی دو دهه جنگ آسیب دیده بود، آغاز شد، نخستین قانون اساسی افغانستان ساخته شد، رسانه ها آزاد و آزادی بیان تضمین شد، میلیون ها کودک به شمول دختران به مکاتب رفتند، افغانستان سفرای زن داشت و مهم آنکه، بعد از حدود سه دهه، پارلمان افغانستان دوباره احیا شد.
تا سال ۲۰۰۶ میلادی، ظاهراً همه چیز خوب پیش می رفت و به غیر از موارد جزئی، هیچ مشکل بزرگ در افغانستان وجود نداشت.
اما آرامشی را که مردم افغانستان قبلاً فقط در دور پادشاهی و جمهوریت داوودخان تجربه کرده بودند، دیری دوام نکرد و فعالیت های مسلحانۀ طالبان بر ضد حکومت، آغاز شد.
در سال ۲۰۰۶ شماری از رهبران طالبان در پاکستان به فعالیت آغاز کردند، در نهایت، عساکر امریکایی مجبور به خروج از افغانستان شدند و طالبان دوباره بر افغانستان تسلط یافتند.
شماری از کارشناسان تصامیم کنفرانس بن را یک دلیل مهم ادامۀ جنگ در افغانستان و وضعیت کنونی میدانند.
محمد اسحق اتمر آگاه امور سیاسی و استاد در پوهنتون بن در جرمنی به این باور است که از همان آغاز ارکان نظام جمهوریت بر مبنای فساد ایجاد شده بود.
"بدیختانه یک مکانیزم نظارتی بر تمام کمک های امریکا در افغانستان به وجود نیامد و به همین سبب بود که یک رقم بسیار بزرگ پول به دست کسانی رسید که آنها شامل مافیا ها و فساد مالی بودند، عدم یک میکانیزم درست نظارتی باعث آن شد تا کنفرانس بن و فیصله های این کنفرانس در افغانستان به ناکامی بیانجامد که سبب ناامیدی همۀ افغان ها و جامعۀ جهانی گردید."
همچنین به گفته ناظران، فساد گستردۀ ناشی از عدم نظارت بر کمکهای امریکا و سایر کشورهای غربی، ارکان نظام جمهوری را نیز تضعیف کرد.
بسیاری از شهروندان ایالات متحده هنوز هم می پرسند که آیا هدف اصلی جنگ امریکا در افغانستان که به گفته مقامات، مبارزه با تروریزم بود، به هزینه پول مالیه دهندگان امریکایی، تحقق یافته است؟
دشوار خواهد بود که کنفرانس بن را یگانه دلیل دردسرها افغانستان خواند، زیرا به نظر بسیاری از ناظران، مخفیگاه های مخالفان مسلح نظام جمهوریت در خارج از افغانستان، بازی های استخباراتی کشورهای همسایه به ویژه اردوی پاکستان و ادامۀ جنگ نیابتی در افغانستان را نمی توان نادیده گرفت.
جورج دبلیو بوش به تاریخ ۲ سپتامبر ۲۰۰۵ به حیث نامزد یک دوره دیگر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، طی سخنرانی در کنوانسیون یا نشست بزرگ حزب جمهوری خواه در آن کشور، در مورد دستاورد های عملیات نظامی امریکا، علیه شبکه القاعده، گفت:
"سه چهارم رهبران ارشد و همکاران مهم شبکه القاعده دستگیر و یا کشته شده اند، ما رهبری را بر عهده گرفتیم و دیگران هم به ما پیوستند، اینک امریکا و جهان بسیار امن تر است."
در ماه می سال ۲۰۱۱ میلادی، در دور ریاست جمهوری بارک اوباما، اردوی امریکا اسامه بن لادن رهبر شبکۀ القاعده را در یک عملیات خاص در منطقۀ ایبتآباد در نزدیک اسلامآباد پایتخت پاکستان، به قتل رسانید.
محمد اسحق اتمر، آگاه مسایل سیاسی، با اشاره به کشته شدن اسامه بن لادن و سایر رهبران شبکه القاعده، میگوید که امریکا به کمک پاکستان و سایر متحدانش به این اهداف خود نزدیک شد:
"نظر به اظهارات مقامات بلند رتبۀ ایالات متحده، گفته می شود که امریکا به اهداف خود رسیده، رهبری القاعده هم در افغانستان و هم در مناطق سرحدی بین افغانستان و پاکستان هدف قرار گرفته و از بین رفتند. یک تعداد دیگر از اعضای رهبری القاعده توسط استخبارات پاکستان در داخل آن کشور دستگیر شده و به امریکا انتقال داده شدند."
شماری از مقامات حکومت سابق افغانستان می گویند، زمانیکه هنوز نیروهای امریکایی در افغانستان حضور داشتند، بیش از ۲۰ گروه تروریستی بین المللی از جمله شاخۀ خراسان گروه دولت اسلامی(داعش) و شبکۀ القاعده در افغانستان، فعال بودند.
نصرالله ستانکزی، کارشناس مسائل سیاسی و سابق استاد پوهنزی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل میگوید که تهاجم امریکا بر افغانستان به هدف سرکوب شبکۀ القاعده آغاز شد، اما پس از خروج نیروهای امریکایی، ابعاد دیگر یافت:
مسئلۀ تهاجم بر افغانستان، در پیوند با موجودیت شبکه القاعده مطرح شد و استدلال این بود که در چارچوب دفاع مشروع که یک اصل حقوق بین المللی است، گویا علیه تروریزم مبارزه می کنند و در نتیجه این اقدامات، نه تنها تروریزم به مفهوم امریکا، از بین رفت، بلکه گروه های تروریستی هم در منطقه و هم در جهان، در ابعاد و اشکال جدید به وجود آمدند که موجودیت داعش در شرق میانه و بعد گسترش آن به همۀ جهان و در منطقه ما، به حیث یک تهدید است."
مقامات امریکایی حضور در افغانستان را به سه مرحله تقسیم کرده اند؛ مرحله اول سرنگونی حاکمیت طالبان بود که فقط دو ماه طول کشید، مرحله دوم که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ میلادی ادامه داشت.
سرکوب طالبان با نیروی هایی نظامی و بازسازی نهادهای دولتی افغانستان بود، مرحله سوم هم که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد استراتیژی سرکوب مخالفان مسلح را به روش های سنتی، دنبال می کرد.
آیا امریکا به این سه هدف خود در افغانستان رسید؟
نصرالله ستانکزی، کارشناس مسائل سیاسی در این مورد میگوید:
بعد از ۲۰ سال، امریکایی ها شکست خود را در توافقنامه دوحه پذیرفتند، به این مفهوم که آنها با گروهی که ۲۰ سال قبل بر آنها بمباران را آغاز کرده بودند، به حیث یک طرف دارای حقوق مساوی توافقنامه ای را امضا کردند و به ارزش هایی که در قانون اساسی و جامعه خود اساسات می دانند، عقب گرد کردند، به این مفهوم که به ارزش های حقوق بشر، دموکراسی و یک جامعه لیبرال، توجه نکردند. همچنان امریکایی ها یکبار دیگر ثابت کردند که هر زمانیکه منافع آنها بخواهد، هرنوع معاملۀ را می توانند."
مقامات امریکایی، زمانیکه عساکر آنها در حال خروج از افغانستان بودند، از مرحله چهارم، یاد کردند، اینکه ۲۳ سال پس از تهاجم امریکا برای سرنگونی طالبان، آنها دوباره بر افغانستان تسلط دارند و محدودیت های شدید بر آموزش و کار دختران و زنان افغان، مانند دوران قبل تهاجم امریکا بر افغانستان ادامه دارد.
نصرالله ستانکزی، سابق استاد پوهنزی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل با اشاره به این مرحله می گوید که افغانستان ناامن تر از گذشته است و مهمترین و خطرناکترین چیز تقویت و گسترش اندیشه ها و نظریات افراطی در افغانستان و منطقه است.