حاجی موسی خان درباغ نشسته که شریک کار و بار اش بشیر میاید و خبر دستگیری دو موتر مواد مخدر را می دهد
قوماندان بشیر کمپاین ضد کشت کوکنار را آغاز کرده و در یک قریه کوکنار را تخریب میکند.
جواد مریض است و برای تداوی بیماری اش در افغانستان و کشورهای خارجی نزد چندین داکتر مراجعه کرده، اما تداوی وی نتیجه نداده است.
یاسین خان به مهمان خانه اکرم خان میرود.
سلیم برای خریدار ترموز چای به یک دکان میرود، اما دکاندار بالای سلیم قهر میشود، وی را از گریبانش محکم گرفته و به پولیس تسلیم میکند.
پولیس جهت تلاشی موتر جانان را متوقف می سازد ....
موتر استاد کریم را پولیس در راه بخاطر تلاشی متوقف میکند. پولیس پس از تلاشی در داخل موتر یک چیز را پیدا میکند ...
بعد از درگیری کوچک لفظی چوب را برداشته و به سوی شفیقه میدود ...
نوریه ده ساله با گریه به خانه میاید. مادر و پدرش از وی میپرسند که چرا گریه میکند؟ ...
نصف شب است، بی بی گل و جان محمد در خواب شرین می باشند، در این وقت بی بی گل ناگهان با صدای ...
شریف قوماندان پولیس، شب از پوسته خود دور در دشت کمین میگیرد، چند لحظه بعد روشنی را میبیند که به سمت آنها میاید ...
نصف شب است، اما اکبر خانه نامده است، مادر و پدرش را از دست نگرانی خواب نمی برد ...
بیشتر "لود" شود