جواد مریض است و برای تداوی بیماری اش در افغانستان و کشورهای خارجی نزد چندین داکتر مراجعه کرده، اما تداوی وی نتیجه نداده است. یک روز با دوست خود حبیب روبرو میشود. حبیب به جواد میگوید که تداوی وی خیلی آسان است و بعداً راههای تداوی را به وی توصیه میکند.
این که جواد چه مریضی دارد، دوستش حبیب چه طریقه های تداوی را به وی رهنمایی کرده و بعداً چه اتفاق میافتد، این را در درامۀ بشنوید که عبدالنافع همت آنرا تهیه کردهاست.