جبار در نیمه شب با حالت وارخطایی، گریبان پاره، صورت زرد و خسته پیش اندیوالاش ظریف میرود ...
اشرف نام قوماندان پولیس یکجا با یک شخص در دفتر کاری اش از طرف شب نشه میکند، در این هنگام کسی را در کلکین اتاق میبیند ...
انور و اکرم دو دوست نزدیک استند، آنها به محفل عروسی یک دوست خود میروند که در آنجا محفل موسیقی هم است ...
سعید در پوهنتون محصل است، هیچگاهی نشه نمی کند و درس های خود به شوق میخواند ...
اکبر در موتر است که در بازار با یک زن گدایگر روبرو میشود. با دیدن زن گدایگر حیران میشود. اینکه این زن که است، چرا اکبر حیران میشود ...
بشیر با دوستانش نشسته که پولیس میاید، دستانش را بسته میکند و به وسیله موتر به یکجای نا معلوم ...
در این جلسه بر حل مشکل صحبت می شود و حاجی اکرم خان به اهالی قریه وعده می سپارد که در ...
شریف ناگهان مریض میشود و خانمش او را پیش داکتر میبرد، اما داکتر پس از معاینات شریف را یک مریض میگوید ...
سراج ده ساله یک طفل بی بضاعت است که یک مادر و دو خواهر کوچک دارد. طوریکه سراج بزرگ خانواده ...
وکیل سلام به قوماندانی امنیه شکایت میکند که در منطقه شان دزدی بیشتر شدهاست ...
قصه درامه این است که لالا جان در زمین خود کوکنار کشت کرده و خوش است که پول بیشتر پیدا ....
مادر و پدر فرید میخواهند تا وی را نامزد بسازند، در این وقت برادر بزرگ فرید، بشیر به خانه میاید. مادر و پدر فرید این موضوع را با بشیر نیز در میان میگذارند ...
بیشتر "لود" شود