جبار در نیمه شب با حالت وارخطایی، گریبان پاره، صورت زرد و خسته پیش اندیوالاش ظریف میرود.
او با گریه و ناله برایش میگوید که خانهاش تباه شد.
اینکه چرا جبار پیش ظریف رفت، اصل قصه چیست و بعداً چه اتفاقی میافتد، این را در درامه می شنویم که همکار ما عبدلنافع همت آنرا تهیه کردهاست.