کبیر یکجا با دوستانش در یک مهمانی اشتراک کرده، اما وقتی به تشناب می رود، بر نمی گردد.
فرید یک طفل نادار است که برای پیدا کردن کار به شهر میرود و در بازار با یک شخص پولدار روبهرو میشود. شخص پولدار او را بخاطر کار با خود میبرد، اما به فرید در مورد کار چیزی نمیگوید؟
کله چې يې مور او پلار ډاکتر ته بيايي، نو له معايناتو څخهيې معلومېږي چې په يوه نااشنا او ډېره خطرناکه ناروغۍ اخته شوی دی.
شرکت ترانسپورتی استاد زمان را ناگهان به دفتر فرا میخواند و پس از گفتوگوی کوتاه رئیس آن، اسناد و کلی موتر را از نزد استاد زمان میگیرد و او را از کار اخراج میکند.
دین محمد از قریه به شهر آمده و خانمش را در یک شفاخانه بستری میکند، اما زمانیکه از شفاخانه بیرون میرود، پولیس دفعتاً او را بازداشت میکند.
پولیس مجید را با پنجصد کیلوگرام مواد مخدر بازداشت میکند و این مقدار مواد مخدررا به خبرنگاران نشان میدهد، اما مجید در حضور داشت قوماندان امنیه موضوع را به خبرنگاران میگوید که قوماندان امنیه و خبرنگاران حیران میشوند.
مادر کریمداد در خانه نشسته که مردم جنازه کریمداد پسرش را به خانه میآورند، اما مادر کریمداد بجای این که به جنازه نگاه کند
عایشه همراه با نازنین دختر خود در خانه نشسته اند که پولیس میآید. پولیس برای شان میگوید، خانه تان از سوی حکومت ضبط شده و هر چه زودتر خانه را تخلیه کنید.
به دکان جمیل دو دوستش میاید، اما جمیل وقت که دوستانش را میبیند قهر میشود و برای شان میگوید که مرا از اندیوالی تان توبه است. اینکه به کدام منظور دوستان جمیل به دوکان وی آمدند، چرا جمیل با آنان قطع رابطه کرد و بعداَ چه اتفاق میافتد؟ این را در درامهای بشنوید که عبدالنافع همت تهیه کرده است.
کاکو جان از ده سال بهاینسو در زمین خود کوکنار کشت میکرد، اما به یکبارهگی تصمیم میگیرد که این بار در زمین خود تخم دیگر را بکارد.
وکیل صمد خان جرگه را در خانه خود فراخوانده است. در این جرگه بزرگان محل تصمیم میگیرند تا عزیز جای دیگر کوچ کند.
دو برادر بسم الله جان در یک حادثه ترافیکی کشته میشوند. این رویداد غم انگیز روی بسم الله جان تاثیر منفی کرده که به امور زندگی درست رسیده نمیتواند، بیشتر اوقات گریه میکند و غرق تشویش میباشد.
بیشتر "لود" شود