بیبی اسماء هنوز در گهواره بود که به نام پسر چند سال بزرگتر از خودش شد.
او اکنون با دل انباشته از درد میداند که آنچه نزدیک به هژده سال پیش در خانۀ کاه گلی در لفرا منطقۀ از فیروزکوه مرکز ولایت غور اتفاق افتاده بود، چه بر سر او آوردهاست.
تقریباً همه چیز بیرضایتش اتفاق افتادهاست، هم موقع که به نام پسر خویشاوند شان شدهبود و هم روزی که در تقریباً پانزده سالگیاش رخ دادهبود.
وی گفت:
"من در گهواره بودم که مرا دادند. بزرگ که شدم، به خودم بفهمیدم. دست راست و چپم را شناختم. بچه از ایران آمدهبود. من سر چاه رفته بودم. بیامد سر چاه و مرا بگرفت. ببرد به آنجا. مرا به داخل یک اتاق برد. در آنجا چه شد، اینه. بعد، بچه پس به ایران رفت و گفت برایش زنِ دیگری بدهند. زن دیگرش بدادند."
بیبی اسماء به رادیو آزادی گفت، کسی که قرار بود همسفر زندگیاش شود پس از سفر دوباره به ایران به او پیام دادهبود که دیگر کارش ندارد.
مادر بیبی اسماء هنگامی که او هنوز کودک بود از دنیا رفت.
تنها از پدرش شنیده که خانوادۀ نامزدش چند گوسفند و گاو به عنوان مهریه به خانهایشان آوردهبودند و گفتهبودند که ۱۷۰ هزار افغانی ارزش دارد.
اکنون که پسر خانواده بهانه آورده و کار به وفق مراد پیش نرفته، بیبی اسماء میگوید، خانوادۀ پسر حدود ۵۰ هزار مهریه را پس خواستهاند.
گیر و دار پیچیدۀ خانوادهگی کار را به جای کشانده که بیبی اسماء با پدرش به خانۀ محقر و گلی دیگری در شهر فیروزکوه پناه برند تا اندکی از رنج محله بیاسایند.
اما، در خانۀ نو هم نمیتواند تسکین یابد و بر اضطرابش چیره شود.
وی میگوید:
"ترس، ترس است دیگر. من بیمادر بودم، چنین شدم. اول خدا، دوم همین پدرم بود در پشتم. دیگر کسی ندارم."
مثل بیبی اسماء صدها دختر دیگر در غور زندهگی میکنند که در خردسالی بدون رضایتشان به نام یک پسر بزرگتر یا حتی مرد به سن و سال پدر کلانشان میشوند.
در ماه جولای امسال، به گونه مثال، سید محمد کریم ملای بالای پنجاه سال با دختر شش سالهای ازدواج کرد.
خانوادۀ دختر گفتند، دختر شان از سوی ملا ربوده شدهاست، اما سید محمد کریم مدعی بود که دختر شش ساله را به گونۀ تحفه دریافت کردهاست.
قضیه با همه پیچیدهگیاش، سر انجام به دستگیری ملای محل انجامید.
نوریه نوید رئیس یک گروه بیست و پنج نفری زنان حامی حقوق زنان در غور است.
او به رادیو آزادی گفت که برای این دختر شش ساله دادخواهی کرده و ازین که او اکنون در خانۀ امن به سر میبرد، خرسند است.
خانم نوید میگوید، ظرف سه سال فعالیتش بیش از صد مورد ازدواجهای زیر سن و اجباری در غور را یادداشت کردهاند.
وی گفت:
"هیچ دختری نیست که سن هژده را تکمیل کرده باشد و او را به شوهر داده باشند. میبینید که زیر سن اند. از سه گرفته تا ۱۵ساله. مثلاً مرد ۲۰ ساله میرود، دخترک ۳ ساله را نکاح میکند. مرد ۶۵ ساله میرود دختر شش ساله را عروسی میکند."
تنها در ماه اگست، شبکۀ تحت رهبری خانم نوید یازده مورد ازدواج زیر سن را ثبت کردهاست.
یکی ازین موارد را خانم نوید این گونه بیان میکند:
"یکی از قوماندانهای مناطق ولایت غور اسپ خود را به یک نفر دیگر داده بوده که در میدان بزکشی مسابقه کند. در میدان بزکشی اسپ صدمه میبیند و پایش میشکند و از بین میرود. این مرد میگوید، تو از اسپ من درست مواظبت نکردی یا در میدان درست بازی نکردی. همین باعث میشود که دخترک زیر سن خود را پدرش میدهد به مرد صاحب اسپ. دختر تقریباً یک ساله بوده."
مورد تکان دهندۀ دیگر را که خانم نوید ثبت کرده به این شرح است، قضیۀ دختر سه ساله که به دلیل خشونت خانوادهگی در شانزده سالگی سرش بریده شدهاست:
"دختر سه سالۀ عروس شده و به ولسوالی جوند در بادغیس برده شدهاست. یک طفل در خانۀ کسی دیگر کی میتواند یک ساعت را تیر کند. مجبور شدند، پس آوردند به خانۀ پدرش که او خیلی خرد است و ما نمیتوانیم نگهداریمش. بالاخره، نُه ماه قبل آمدند او را نکاح کردند و بردند. بعد، پدرش هر چه کوشش کرده که دخترش را مهمانی یا پایوازی کند، خانوادهای خسرانش اجازه ندادند. بعد دیدند که آنان احوال دادند که بیایید که دختر تان خود را سربریدهاست. در حالی که طب عدلی غور، هیئتهای که تعیین شدهبودند، دیدند که کس دیگری او را سربریده است. من به چشمهای خود مشاهده کردم که یک انسان نمیتواند خود را آن گونه سر ببرد."
معصومه انوری رئیس ریاست زنان غور هم با خانم نوید همنواست.
خانم انوری میگوید، تحقیقات آنان نشان میدهد که بسیاری از رویدادهای مرتبط با خشونتهای خانوادهگی در غور مثل خودسوزی، خودکشی، قتل و حلق آویز شدن زنان همه ریشه در ازدواجهای زیر سن و اجباری دارند.
خانم انوری در صحبت با رادیو آزادی مهمترین دلایل ازدواجهای زیرسن و اجباری را این گونه توضیح میدهد:
"عنعنات ناپسند، اقتصاد ضعیف، پائین بودن سطح آگاهی مردم. هنوز مردان خود را صاحب صلاحیت زنان میدانند. هنوز یک زن غور به خودباوری نرسیده که از چه حقِ برخوردار است. هنوز خود را زیر دست مردان فکر میکند."
خانم انوری میگوید، ریاست زنان غور در بخش آگاهیدهی برای خانوادهها مخصوصاً زنان و نیز دادخواهی برای زنان غور همواره تلاش کرده ولی او این تلاشها را به دلیل کم بودن بودجۀ ریاستش و نیز چالشهای امنیتی درین ولایت به گفتۀ او دارای بیش از یک میلیون نفوس، ناکافی میداند.
از جمله نه ولسوالی غور، پسابند و دولینه امسال شاهد شدید ترین نبردها میان نیروهای امنیتی افغانستان و مخالفان مسلح حکومت بودهاند.
حضور هزاران مرد مسلح که مقامهای امنیتی آنان را افراد مسلح غیر مسئول مینامند، مشکل دیگری است که به ادامۀ ناامنی در غور افزوده و به نوبت خود رسیدهگی به قضیههای خشونت علیه زنان را دشوار ساخته است.
به گونۀ مثال، دختری به نام رخشانه در منطقۀ ناامن غلمین غور در جریان امسال به گونۀ بیرحمانهای سنگسار شد.
این قضیه تکان دهنده که ریشه در ازدواجهای اجباری داشت، پوشش خبری جهانی یافت.
خانم نوید میگوید، برخورد با این قضیه در سطح محل ناعادلانه و مردسالارانه بود.
وی گفت:
"بچه را که طرفدار داشت فقط دره زدند و رها کردند ولی دختر خانم که هیچکسی نداشت صرفاً پدر غریبی داشت، او را به شکل فجیعانۀ سنگسار کردند."
نمونههای خشونت علیه زنان به شمول آنچه بر بیبی اسماء گذشته است، نشانگر یک حقیقت تلخ است که وضعیت زنان به خصوص در ولایت دور افتادۀ غور در چهارده سال پس از رژیم طالبان هنوز هم چقدر شکننده باقی مانده و اینکه زنان در افغانستان به توجه هرچه بیشتر حکومت افغانستان و تمویل کنندهگان بینالمللیاش نیاز دارند.
در میان بیم و امید، خانم نوید با وصف تهدیدهای فراوان سرسختانه به حمایت و دفاع از حقوق زنان در غور ادامه میدهد.
او میگوید، مبارزه برای حقوق زنان و دختران غور به قربانی میارزد:
"چند بار برایم اخطار داده شدهاست، چندین بار برایم گفته شده که اگر ادامه بدهی تو را داخل ماجرا میسازیم که تو باید صدها سال به داخل زندان بپوسی. ولی حرف من این بوده که من خود را قربانی میکنم تا دیگر خانمها و دیگر نسلهای آینده قربانی نشوند."