اخیراً رسانههای بینالمللی از نهایی شدن یک توافق استراتژیک میان ایران و چین خبر دادهاند.
قوماندانی عملیاتهای خاص ناتو در افغانستان هم در گزارش اوائل امسال پایان یافتن برنامۀ تمویل پولیس محلی در ۳۰ سپتمبر امسال را تأیید کردهاست.
کتاب «اتاق حوادث» نوشتۀ مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، جان بولتون، حتا پیش از آمدن به بازار، خبر ساز شد. ادارۀ دونالد ترمپ او را متهم به افشای «اسرار امنیت ملی» کرد و خواهان جمعآوری این کتاب از بازار شد. در واقع این کتاب خالی از درد سر برای ترمپ نخواهد بود.
حکومت افغانستان و گروه طالبان براساس توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان که در ۲۹ ماه فبروی سال روان میلادی امضا شد، روند آزادی زندانیان را آغاز کردند.
پس از عید فطر و پایان یافتن آتشبس سه روزۀ طالبان، چند ولایت از جمله کابل، کندهار، پکتیا، پروان، خوست، بدخشان، جوزجان، فراه و زابل گواه حملهها و انفجارهای مرگباری بوده اند که در آن هم به نیروهای افغان و طالبان و هم به غیرنظامیان تلفات رسیده است.
تا اکنون دو نوشته درخور توجه در این رابطه دیدهام. یکی از این نوشتهها متعلق به مهران موحد است که بسیار نقد کوبنده کرده و این پرسش را مطرح میکند "که آیا واقعاً دکتر ایاز نیازی عالم دینی بیهمتا و از جایگاه رفیع علمی برخوردار بود؟" پاسخ خود موحد به این پرسش "نه" است.
مهمترین تفاوت این دو موافقتنامهی سیاسی این است که اولی سند تشکیل یک «حکومت مشترک» میان دو رقیب انتخاباتی بود، ولی دومی مبنای تقسیم کرسیهای حکومت میان همان دو رقیب است.
حالا پرسش مهم این است که فردای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، این کشور چگونه میتواند هم نیاز خود به کمکهای بینالمللی را رفع کند و هم با منطقه در صلح باشد؟ آیا سیاست «بیطرفی» در مناسبات بینالمللی میتواند یک گزینه برای افغانستان باشد؟