دین محمد از قریه به شهر آمده و خانمش را در یک شفاخانه بستری میکند، اما زمانیکه از شفاخانه بیرون میرود، پولیس دفعتاً او را بازداشت میکند.
پولیس مجید را با پنجصد کیلوگرام مواد مخدر بازداشت میکند و این مقدار مواد مخدررا به خبرنگاران نشان میدهد، اما مجید در حضور داشت قوماندان امنیه موضوع را به خبرنگاران میگوید که قوماندان امنیه و خبرنگاران حیران میشوند.
مادر کریمداد در خانه نشسته که مردم جنازه کریمداد پسرش را به خانه میآورند، اما مادر کریمداد بجای این که به جنازه نگاه کند
عایشه همراه با نازنین دختر خود در خانه نشسته اند که پولیس میآید. پولیس برای شان میگوید، خانه تان از سوی حکومت ضبط شده و هر چه زودتر خانه را تخلیه کنید.
به دکان جمیل دو دوستش میاید، اما جمیل وقت که دوستانش را میبیند قهر میشود و برای شان میگوید که مرا از اندیوالی تان توبه است. اینکه به کدام منظور دوستان جمیل به دوکان وی آمدند، چرا جمیل با آنان قطع رابطه کرد و بعداَ چه اتفاق میافتد؟ این را در درامهای بشنوید که عبدالنافع همت تهیه کرده است.
کاکو جان از ده سال بهاینسو در زمین خود کوکنار کشت میکرد، اما به یکبارهگی تصمیم میگیرد که این بار در زمین خود تخم دیگر را بکارد.
وکیل صمد خان جرگه را در خانه خود فراخوانده است. در این جرگه بزرگان محل تصمیم میگیرند تا عزیز جای دیگر کوچ کند.
دو برادر بسم الله جان در یک حادثه ترافیکی کشته میشوند. این رویداد غم انگیز روی بسم الله جان تاثیر منفی کرده که به امور زندگی درست رسیده نمیتواند، بیشتر اوقات گریه میکند و غرق تشویش میباشد.
یاسین خان یک بزرگ قومی و شحص دلسوز است. او جرگه را فرا خوانده و بزرگان ولسوالی خود را دعوت کرده است.
سردار شوهر شفیقه به هیرویین معتاد است. سردار چند بار تداوی شده، اما دوباره به مواد مخدر معتاد شده است. این بار شفیقه به داکتر میگوید که، خودش میداند چگونه مانع نشه سردار شود.
مسعود مریض میباشد و نزد داکتر میرود. داکتر پس از معاینات برایش میگوید که معتاد به هیروئین شدی.
برخی همسایه ها شاهگل را مجبور میسازند تا جای دیگر کوچ کند. اینکه چرا همسایه ها شاهگل را مجبور به کوچ کردن میکنند، اصل قصه چیست و بعداً چی اتفاقی میافتد این را در درامه بشنوید که عبدالنافع همت تهیه کرده است.
بیشتر "لود" شود