لینک‌های قابل دسترسی

 
حکایت دانش آموزی که از رویداد تلخ آموزشگاه « کاج» جان به سلامت برد
خبر تازه
سه شنبه ۴ جدی ۱۴۰۳ کابل ۰۷:۴۲

حکایت دانش آموزی که از رویداد تلخ آموزشگاه « کاج» جان به سلامت برد


تعدادی از مردم جسد یکی از قربانیان رویداد کاج را منتقل می کنند
تعدادی از مردم جسد یکی از قربانیان رویداد کاج را منتقل می کنند

گزارش های زیادی در باره حمله روز جمعه بر آموزشگاه کاج درکابل شنیده و منتشر شده است. در این حمله بر اساس گزارش سازمان ملل متحد بیش از ۵۰ تن کشته شده اند.

صبرینه یکی از دانش آموزان این مرکز آموزشی است که از این رویداد جان به سلامت برده است. او میگوید:

«فیر کرد، ده، بیست فیر کرد. من سر خود را زیر چوکی گرفتم، چشمانم سیاهی کرد و دیگر نفهمیدم.»

صبرینه ۱۸ ساله با دوست دوران کودکی و دختر عمه اش برای امتحان به مرکز آموزشی کاج رفته بود. هر دو با چند صد تن دیگر برای اشتراک در امتحان کانکور آمادگی می گرفتند، به امید آنکه در آینده داکتر شوند.

صبرینه در گفت و گوی تلفونی به رادیو آزادی می گوید که در روز جمعه که حمله شد، شاگردان زیادی از دیگر کورس ها هم به آموزشگاه کاج آمده بودند.

او گفت که هنوز بیست دقیقه از شروع امتحان نگذشته بود که صدای تیراندازی به گوش رسید.

«چیغ زدم، گفتم که دروازه را ببندید که ناگهان یک مرد قد بلند با لباس های سفید داخل صنف شد و بر همه تیر اندازی کرد. من خود را زیر چوکی گرفتم ، چشمانم سیاهی کرد و دیگر نفهمیدم. زمانیکه به هوش آمدم . بالای سرم یک پارچه آهن افتاده بود و پاهایم در زیر جسد یک دختر دیگر بود.»

صنف درسی که هدف حمله بود و شاگردان زیادی در آن کشته شدند
صنف درسی که هدف حمله بود و شاگردان زیادی در آن کشته شدند

برخی از رسانه ها مانند اسوشیتدپرس گزارش دادند که در داخل صنف حمله انتحاری شده بود.

دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان می گوید که تعداد کشته شده گان، که بسیاری شان دختر بودند، به بیش از پنجاه رسیده. هنوز گروهی مسئولیت حمله را نپذیرفته.

صبرینه در ادامه می گوید که پس از به هوش آمدن شروع کرد به جستجوی دختر عمه اش که در چوکی پهلویش نشسته بود.

چیغ زدم، گفتم که دروازه را ببندید که ناگهان یک مرد قد بلند با لباس های سفید داخل صنف شد و بر همه تیر اندازی کرد.

«چیغ زدم، ده دقیقه چیغ زدم، گفتم که شنبم کجایی؟ اما دختر عمه ام نبود. بعدش دوستانم گفتند که شاید بیرون رفته باشد، بیرون از کورس برآمدم و دوستم را گفتم که تمنا، شبنم را چه کردی؟ او گفت که شنبم در داخل است من هر چه صدا کردم پاسخ نداد و بیرون آمدم. در آن وقت زنگ پدرم آمد که گفت شنبم پیدا شده . مادرم گفت که تو نرو که تو توان نداری. من به زور خود رفتم که دیدم شنبم قبل از من رسیده تابوت و جنازه اش را آورده اند.»

احسان بختیار پسر کاکای شنبم است.

او می گوید که مرگ شنبم بر خانواده او تاثیر ناگوار گذاشته.

او گفت که شنبم همه آرزوهایش را به خاک بُرد.

«از اینطرف به اختیار خود رفت با چه آرزو و چه آرمانی. و از آنطرف جسدش را آوردند، خیلی سخت و ناراحت کننده است.»

حمله بر صبرینه هم آسیب رسانده است.

تصویر از محل رویداد مرکز آموزشی کاج
تصویر از محل رویداد مرکز آموزشی کاج


او می گوید که پس از حمله یک گوش او شنوایی خود را از دست داده است.

او می گوید که ترس و نگرانی سراپای او را فرا گرفته و دیگر نمی تواند که به آموزش خود دوام دهد.

«ما فعلا در وضعیتی هستیم که درس خواندن برای ما خیلی دشوار شده. از نظر روحی و روانی من خودم شدیدا صدمه دیده ام من نمی خواهم به درس خود دوام دهم و بدون شنبم به چوکی بنشینم، امتحان بدهم . اصلا انگیزه ما به کلی جریحه دار شده است.»

اما برخی دیگر می گویند که باوصف نگرانی شدید تسلیم نخواهند شد.

آسیه اصغری، خواهرش ام البنین" 17 ساله را در حمله از دست داده.

او می گوید که هیچگاه آموزش را کنار نمی گذارد.

« واقعا نگران هستیم، سخت است برای ما، مکاتب کلا بسته شده اند. برای دختر ها این صحنه دردناک است. اما بازهم ما به درس خود ادامه می دهیم و هیچ وقت کلمه به نام تسلیم وجود ندارد.»

XS
SM
MD
LG