حاجی محمد از شهر میگذرد که جنازه یک جوان را میبیند. با دیدن جنازه بسيار وارخطا میشود و بهسوی خانه بهدوش میرود. اینکه دلیل وارخطایی حاجی محمد چیست و بعداً چه اتفاقی میافتد؟
چرا حاجی محمد به یکبارهگی وارخطا میشود؟
این را در درامه میشنویم که همکار ما عبدالنافع همت آن را تهیه کرده است.