محمدقاسم عرفانی، استاد دانشگاه
امانالله شاه جوان افغان درست صد سال قبل با رویای نوسازی و اصلاحات همهجانبه بر اریکه قدرت تکیه زد. محور اصلی نوسازی امانی را دولتملتسازی به سبک غربی تشکیل میداد. در اصل پیشرفت کشور و رهایی از عقبماندگی و فقر دلمشغولی وی بود و برای رسیدن به چنین جایگاهی با توجه به تجربه موفق دولتملتسازی در اروپای مدرن، سامان سیاسیاجتماعی با همان الگو را پیشه خود ساخت.
شاه جوان، که با کسب استقلال کشور بلافاصه پس از جنگ جهانی اول، شهرت و اعتبار بینالمللی و منطقهای به عنوان پیشگام مبارزات استقلال طلبانه یافته بود، با اعتماد به نفس و قاطعیت در راستای دولتملتسازی گام برداشت.
وی برای نخستین بار قانون اساسی را زیر عنوان «نظامنامه اساسی دولت علیه افغانستان» در ۷۳ ماده تدوین و تصویب کرد که مبنای اصلی حرکت نوگرایانه وی به شمار میرفت. برای نخستین بار کابینه و مجلس قانونگذاری را تأسیس کرد و برای نخستین بار در راستای رهایی دستگاه عدلی و قضایی و همچنین آموزش از سلطه و تفسیر نهاد مذهب تلاش کرد.
هر یک از این اقدامات جلوههای آشکار از دولتداری مدرن محسوب میشدند. این یادداشت بیشتر بر بعد ملتسازی در جامعه بهشدت متکثر و ناهمگون افغانستان در عصر امانی متمرکز است. قابل یادآوری است که الگوی امانالله در ملتسازی الگوی تبارگراینه نبود، بلکه الگوی شهروندمحور بود که اروپای جدید به آن سمت حرکت کرده است.
- مبارزه با نظام طبقاتی
امانالله خان با اینکه میراثدار تاج و تخت نیاکان مطلقالعنانی چون امیرعبد الرحمن خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) و امیر حبیبالله خان (۱۹۰۱-۱۹۱۹) بود، با الهام از اندیشههای نوین مطرح در اروپا و بعضاً خاورمیانه، مبارزه بیپیشینه با نظام طبقاتی را برای ملتسازی در پیش گرفت.
تبعیض در افغانستان دارای ریشههای عمیق و در سطوح و عرصههای مختلف مذهبی، تباری و جنسیتی بوده و هنوز نیز هست. امانالله خان در حالی مبارزه با اشکال تبعیض را شروع کرد که برخی از وجوه آن از قبیل تبعیض نژادی و مذهبی در چهار دهه حمکرانی اخیر نیکان وی به اصول پذیرفته شده تبدیل شده و به گونه بسیار خشن و عریان اعمال میشد( غبار، ۱۳۷۴).
اقدامات بنیادین امانالله در زمینه مفصلبندی مجدد نظام اجتماعی در راستای ملتسازی و همگونسازی جامعه متنوع افغانی، عبارت بود از تغییرات قانونی، اشاعه آموزش و آگاهی عامه. بر بنیاد این اقدامات اساسی بود که مفاهیم و ادبیات جدید از قبیل آزادی مذهبی، آزادی بیان، حاکمیت قانون و برابری شهروندان مطرح شد.
- تغییرات قانونی در راستای ملتسازی
بر اساس قانون اساسی دوره امانالله خان با اینکه دین اسلام در قالب مذهب حنفی آیین رسمی شناخته میشد، سایر اقلیتهای دینی و مذهبی نیز آزادی مذهبی داشتند ( ماده دوم). مهمترین موضوعی که در قانون اساسی آن دوره مورد توجه قرار گرفت، لغو بردهداری بود ( ماده دهم).
این در حالی بود که بسیاری از اقلیتهای قومی و مذهبی پیش از این از آزادی برخوردار نبودند و نظام بردهداری رایج بود. مقابله با رویکرد نهادینه شده شهروندی درجهبندی شده از دیگر اقدامات قانونی بود که امانالله خان به آن مبادرت ورزید و همه ساکنان کشور را صرف نظر از تعلقات دینی و مذهبی تبعه و شهروند افغانستان معرفی کرد (ماده هشتم).
تغییرات قانونی جدید که ریشه در قوانین سکولار غرب و ترکیه جدید داشت، زنان را به عنوان یکی از گروههای اجتماعی که تبعیض علیه آن روا داشته شده بود، مورد توجه قرارداد. برخورداری از حق آموزش، حق استخدام، حق انتخاب در ازدواج، تعیین حداقل سن ازدواج، حمایت قانونی در مسئله طلاق و تکهمسری از موارد قانونی بود که در راستای حمایت از جامعه زنان انجام شد و برخی از این اقدامات حتی در سطح جهان اسلام برای اولین بار صورت میگرفت.
- عصری و همگانی سازی آموزش
براساس قوانین و لوایح موضوعه در آن دوره، نظام آموزشی عصری، همگانی، رایگان و حتی اجباری شد. قبل از آن تنها مکتب عصری لیسه حبیبیه بود که در ۱۹۰۴ توسط امیر حبیبالله خان تأسیس شده بود و چون به عنوان کانون نخستین مشروطه خواهان (۱۹۰۹) شناخته شد، حبیبالله خان از گسترش آن صرف نظر کرد.
اما در دوره امانالله هم ماهیت آموزش عصری و امروزی شد و هم سلسله مکاتب با آموزگاران و سبک آموزش فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، ترکی و جز آن خارج از کنترل دستگاههای مذهبی گسترش یافت. برای نخستین بار با تلاش ملکه ثریا، همسر شاه، مکتب دختران (عصمت) در سال ۱۹۲۱ افتتاح شد.
همچنین برای نخستین بار روند اعزام دانشجویان به کشورهای دیگر روی دست گرفته شد. گریگوریان معتقد است که امانالله خان از گسترش و عصریسازی نظام آموزشی دو هدف اساسی داشت:
۱. پرورش یک طبقه روشنفکر اندیشمند که به عنوان موتور محرک اصلاحات عمل کند.
۲. تربیت کادر اداریفنی و حرفهای که اداره عصری را به پیش ببرند ( گریگوریان، ۱۳۸۸).
یکی از اهداف همگانیسازی آموزش در عصر امانی آگاهی مردم از الزامات ملت واحد و مدرن بود. به عنوان مثال، آگاهی از حقوق شهروندی، برابری و دیگر ارزشهایی که سایر ملل متمدن جهان از آن برخوردار بودند، در موفقیت ملتسازی نقش مهم و تسهیلکننده بازی میکرد.
امانالله برای ایفای نقش اقلیتها از قبیل سیکها و هندوها تلاش کرد که حتی زمینه آموزشهای نظامی فرزندان آنها فراهم کند تا در فرماندهی ارتش ایفای نقش کنند ( چوا، ۱۳۹۸).
- گسترش آگاهی عامه به منظور رهایی از عقبماندگی
در عصر امانی که فنآوری اطلاعات و تکنولوژی اطلاعاتی ابتدایی بود، مهمترین راه اشاعه و گسترش آگاهی عامه نشریات چاپی بود و نطقهای عمومی خود شاه و ملکه ثریا. از این رو، ما شاهد نوعی انقلاب رسانهای در آن دوره هستیم.
در حالی که قبل از آن تنها جردیده قابل قبول «سراج الاخبار» بود، در دوره امانالله موجی از نشریات چاپی در کابل و برخی ولایات شروع به انتشار کردند.
«امان افغان»، «حقیقت» و «انیس» در کابل، «طلوع افغان» در کندهار، «فریاد» و «اتحاد اسلام» در هرات، «اتحاد مشرقی» در جلال آباد، «اتحاد اسلام» در مزار شریف، «اتحاد بغلان»، «اتحاد خانآباد» در قطغن از جمله جرایدی بودند که اغلب توسط بخش خصوصی و به زبان فارسی (به جز انیس) منتشر میشدند.
استقلال، ملیگرایی و مهمتر از همه، نوگرایی پیامهای اصلی رسانهها در آن زمان را تشکیل میداد. بیتردید، نوگرایی در هر دو عرصه دولت و ملتسازی از اهداف اصلی ارتقاء سطح آگاهی به شمار میرفت.
به عنوان مثال، یکی از پیامها این بود که «آموزش یک بچه جاهل را به سطح ارسطویی و افلاطونی میرساند» (گریگوریان،۱۳۸۸). این پیام به وضاحت بیان میدارد که شهروندان با سلاح دانش بدون لحاظ تبار و مذهب میتوانند جزء نخبای یک کشور باشند.
همسر شاه در نطقهای خود برای دفاع از جایگاه سیاسی اجتماعی زنان صحبت میکرد و برای جامعه سنتی افغانستان صدر اسلام را الگوی مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی اجتماعی معرفی میکرد. همچنین شاه امانالله حجاب را بیشتر یک سنت قبیلهای میدانست تا یک بخشی از آموزه دینی (چوا، ۱۳۹۸). وی برغم انتقادهای تندی که از نوگراییاش صورت میگرفت، حتی در سالهای پایانی حکومتش علیه حجاب تاخت و گفت: «نصف ملت افغانستان پشت پرده و پنهان هستند» (گریگوریان،۱۳۸۸).
- پیامدها
اقدامات نوگرایانه امانالله مخصوصاً در عرصه دولتملتسازی پیامدها و تأثیرات گوناگون و ژرف در یک قرن پس از خود داشته است که در اینجا تنها به سه مورد اشاره میشود:
نخست، جامعه آن روز افغانستان آماده پذیرایی از اصلاحات امانی نبود و امانالله نیز متناسب با شرایط حاکم بر جامعه اقدام نکرد. لذا موج مخالف آن نه تنها منجر به سقوط امانالله شد که روند مدرنیزاسیون را برای دههها با مشکل مواجه کرد.
دوم، بسیاری از اقلیتها و گروههای قومی و مذهبی امانالله را به عنوان منجی اصلی کشور پذیرفتند. به عنوان مثال هزارهها که در دوران عبدالرحمن خان پدربزرگ امانالله قتل عام شده بودند، برای دفاع از مانالله بسیج شدند و در این راستا هزینه و تلفات دادند که گلمحمد خان و موسی خان از خوانین خوات و ناهور غزنی از جمله فرماندهانی است که در نبرد علیه حبیبالله کلکانی کشته شدند.
سوم، امروز بعد از یک قرن، امانالله با تحسین یاد میشود و سران فعلی افغانستان خود را ملزم به تحقق آرمانهای وی میدانند.
منابع:
نظامنامۀ اساسی علیۀ افغانستان
گریوگوریان، وارتان (۱۳۸۸) ظهور افغانستان نوین، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران: عرفان.
چوا، آندره (۱۳۸۸) تعهد و شکست امانالله خان در برنامه نوسازی افغانستان، ترجمه سید آصف حسینی، کابل: فصلنامه نگاه معاصر در عرصه سیاسیت خارجی و روابط بینالملل، سال اول، شماره سوم.
غبار، میر غلاممحمد (۱۳۷۴) افغانستان در مسیر تاریخ، تهران: انتشارات جمهوری