دو دوست صمیمی محمود به خانه وی می آیند، اما محمود درد دیده و آنان را مار آستین میخواند.
محمود نه تنها آنان را ناجوان خطاب میکند، بلکه با عصبانیت برای شان میگوید که اندیوالی ما در همین جا پایان یافت، دیگر در غم و خوشی وی نیایند.
این که محمود چرا درد دیده و بعداً چه اتفاقی می افتد، این را در درامه می شنویم که همکار ما عبدالنافع همت آنرا تهیه کرده است.