اسلم جوانی است که به هر کاری دست میزند و میخواهد همه چیز را تجربه کند، اما با نتیجه خوب و بد آن کاری ندارد.
یک روز همرا با دوستانش به تفریح میرود، خوشی ها، صدای موسیقی، کف زدنها و خنده سرا سر باغ را فرا میگیرد.
در این هنگام غفار یکی از دوستان اسلم از حلقه دوستانش دورتر می رود و بعداً اسلم هم به دنبال وی می رود، از همین روز بد بختی اسلم غاز میشود.
این که در هنگام تفریح آنان چه اتفاق میافتد و چرا اسلم بد بخت می شود، این همه را در این درامه می شنویم که همکار ما عبدالنافع همت آن را تهیه کرده است.