اکبر راننده موتر است.
وی روزی از روزها هنگام انتقال مسافرین موترش را در کنار جاده در برابر رستورانت متوقف کرده و به مسافرین میگوید که در این رستورانت نانشان را نوش جان کنند و بعداً سفر شان را ادامه خواهند داد.
وقتی مسافرین داخل رستورانت میشوند، به یک بارهگی پولیس اطراف رستورانت را محاصره میکنند.
این که دلیل محاصره رستورانت توسط پولیس چیست؟ ادامه آن را در این درامه میشنویم.