اجمل توسط طیاره به یک کشور خارجی سفر میکند، هنگامی که در ترمینل میدان هوایی به محل تلاشی میرسد، دست و پاچه میشود، رنگ چهرهاش تغییر میکند و بار بار بالای شکم خود دست میکشد.
هنگامی که پولیس از وی علت وارخطاییاش را میپرسد، اجمل بیشتر وارخطا میشود.
این که چرا اجمل وارخطا است و بار بار بر شکمش دست میکشد، این همه را در این درامه میشنویم: