زلمی عاشق زرغونه است و خواستگاران را به خانه آنان میفرستد.
خانواده زرغونه نیز راضی است و میخواهد زرغونه را به نامزدی زلمی بدهند و زرغونه نیز خیلی خوش است.
تمامی آمادهگیها برای نامزدی آنان گرفته میشود، تنها آنان انتظار برگشت برادر زرغونه از سفر را دارند، اما یک هفته بعد مادر و پدر زرغونه به یک بارهگی از نامزدی آنان انکار میکنند.
این که علت انکار آنان از نامزدی زرغونه و زلمی چیست، این همه را در این درامه میشنویم.