لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
پنجشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۳ کابل ۰۲:۵۴

ثمینه‌حفیظی: قلب ما را زخمی کردند اما مرحم نکردند


یک خانواده مهاجرین افغان در راه برگشت از پاکستان به افغانستان
یک خانواده مهاجرین افغان در راه برگشت از پاکستان به افغانستان

حالم مشابه دو سال قبل شده است. دقیق مانند همان روزهایی‌که نه شب را برای خوابیدن دوست داشتم و نه روز را برای بیدار بودن و زندگی کردن. حالا هم اصلاً دلم نمی‌خواهد صبح‌ چشم باز کنم و دوباره شاهد نگرانی‌ها و پریشانی‌های هر روز باشم.

ساعت ۱۱ قبل از ظهر بود که یکی از زنان همسایه‌های پاکستانی به اسم هاجره که همیشه با ما رفت و آمد می‌کرد، به خانه ما آمد. مثل همیشه با هم نشسته و در حال قصه کردن بودیم. خاله من که با هم یکجا زندگی می‌کنیم، آمد و او هم در جمع نشست. از رسم و رواج‌های متفاوت افغانستان و پاکستان و از نوع زندگی شهری خود قصه می‌کردیم.

خانم هاجره به یکبارگی در جریان صحبت‌های ما گفت: "افغان‌ها باعث بی‌نظمی در سیستم شهری ما شده است، پولیو از افغان‌ها به پاکستانی‌ها سرایت کرده است چون هرگز واکسین نمی‌کنند. بخاطر مهاجرین، قیمت‌های مواد خوراکی و دیگر اجناس بالا رفته است."

خاله‌ام از برخورد نظامیان و دولت پاکستان شکوه کرد و گفت: برعلاوه این‌که ما باعث بی‌نظمی نشده ایم برای اقتصاد‌شان هم خیلی کمک کرده ایم و در افغانستان هر نوزاد واکسین پولیو می‌شود پس مهاجرت ما دلیل همه بدبختی‌های پاکستان شده نمی‌تواند. در لابه‌لای این همه حرف‌ها خانم هاجره لبخند تمسخر آمیز کرد و گفت: همین حالا می‌خواهم پولیس را بخواهم و بهانه‌ی پیدا کرده خود را از شر تو خلاص بسازم.

حالا نه پولیس آمده و نه هم برای بیرون کردن ما بهانه یافتند اما من فقط حسرت یک چیز را می‌خورم و فقط به یک دلیل ناراحتم…
حسرت بی‌وطنی و مغرور بودن به خاک و وطن.

ما نسلی هستیم که به چند نسل بعد قصه خواهیم کرد و خواهیم گفت: خاک ما، کشور ما، آرزوهای‌ما و خواب‌های ما را دزدیدند.

وقتی تازه در حال رشد کردن و سبز شدن بودیم ما را شکستند و ویران کردند.

ما را تکه و پارچه کردند و به گوشه گوشه‌ی جهان پرت کرده و بی‌خیال ما شدند.

خواهیم گفت: قلب ما را زخمی کردند اما مرحم نکردند.

ثمینه‌حفیظی

XS
SM
MD
LG