لینک‌های قابل دسترسی

خبر تازه
چهارشنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۳ کابل ۰۸:۲۸

ثمینه حفیظی، مهاجر افغان در پاکستان: چرا باید شاهد چنین روزهای بد باشیم؟


آرشیف، زنان مهاجر افغان و پولیس پاکستان
آرشیف، زنان مهاجر افغان و پولیس پاکستان

یکشنبه، صبح روز ۲۲م اکتوبر ۲۰۲۳

شبِ خوب و خواب راحت نداشتم، ذهن‌ام پر شده بود از خیالات بد.

حالا هم ساعت ۶ صبح است و فکر من درگیر است. درگیر این‌که چرا باید مهاجر می‌بودیم؟

کی دوست دارد وطن خود را ترک کند؟

کی می‌خواهد آرزو‌ها و اهداف خود را به چندین سال بعد به تعویق اندازد؟

حالا که مهاجر هستیم چرا باید شاهد چنین روزهای بد باشیم؟

اگر از این‌جا برویم به کجا پناه ببریم؟

من نزدیک به یک سال است که اصلاً متنی ننوشتم چون حال و هوایش را نداشتم، اما حالا پر شده‌ام از درد، دردِ بی‌وطنی، دردِ مهاجرت، دردِ بی‌سرنوشتی و ده‌ها درد دیگر …

هر کجا می‌رویم همین حرف است که افغان‌ها را از خاک پاکستان بیرون می‌کنند، راننده، دُکان‌دار، نانوا، همسایه …

صبح روز گذشته مالکین خانه‌های کرایی آمده و از کرایه‌نشینان جستجو می‌کردند.

دو خانواده ده نفری‌که اسناد نداشتند برای‌شان وقت دادند تا اسناد شان را تکمیل کنند، در غیر آن باید خانه را تخلیه کنند. اعضای این خانواده‌ها در افغانستان وظایف مختلف داشتند. خبرنگار بودند، نظامی بودند، دختران‌شان دانش‌آموز بودند که دروازه‌های مکتب و پوهنتون به روی آنان بسته شده است، حالا نگران هستیم سرنوشت‌شان چه خواهد شد؟

عصر بود و خواستم به شفاخانه بروم. حس می‌کردم هیچ چیز مثل گذشته نیست، با کسانی‌که روبه‌رو شدم ترس و اضطراب واضح در چهره‌های شان نمایان بود. نظامیان پاکستان در مسیر راه موتر به موتر، فرد به فرد را کنترول می‌کردند و افغان‌ها را فقط به جرم هویت‌شان اذیت کرده و مورد بازپرسی قرار می‌دادند.

منتظر داکتر بودم، از فرصت استفاده کرده کتاب خود را گرفتم تا مطالعه کنم و ذهن‌ام را از هیاهوی روزانه آزاد بسازم. خانمی با فرزند کوچک‌اش کنارم نشست تند تند نفس می‌زد و نفس‌هایش فرصت حرف زدن برایش نمی‌داد. از جا برخاسته و برایش آب آوردم، بعد از تشکری و پرسیدن علت مراجعه ام به داکتر، از اسناد‌هایم پرسید و در ادامه از خود گفت.

این خانم از ظلم و ستم همسر خود به تنگ آمده و راهی پاکستان شده بود و خود را ثبت دفتر ملل متحد کرده است. ترس از همسر و طالب در افغانستان و نگرانی خروج از پاکستان آرامش زندگی‌اش را به هم زده بود.

به مانند این هزاران خانواده آرامش خود را از دست داده اند و دنبال راه حل می‌گردند.

حالا فقط به این فکر می‌کنم سرنوشت چه خواهد شد و ما را به کجا خواهد کشاند.

ثمینه حفیظی

XS
SM
MD
LG