"دخترم زندگی، جوانی و آرزوهایش را با خود برد. حالا من در آرزوها و خاطرات او چه قسم زندگی خواهم کردم. خداوند برای من صبر بدهد."
پیکی عزیزی ۴۵ ساله می گوید که در اندوه مرگ دخترش، مریم سادات، بسر می برد که بیست روز قبل در اسلام آباد پایتخت پاکستان خودکشی کرد.
خانواده عزیزی از شهر مزارشریف مرکز ولایت بلخ در شمال افغانستان یک سال قبل به پاکستان مهاجرت کرد.
خانم عزیزی می گوید که در پروسه سفر به ایالات متحده اند و از یک سال به این سو در انتظار انتقال به آن کشور به سر میبرند. پیش از خروج از افغانستان در سیام ماه اگست ۲۰۲۱، نیروهای امریکایی و متحدانشان بیش از ۱۲۰ هزار نفر را در جریان روند انتقال پر از هرجومرج از افغانستان بیرون کردند. اما هزاران تن دیگر که مشمول برنامههای پذیرش پناهندگان ایالات متحده و جرمنی هستند، هنوز منتظر اند.
خانم عزیزی در مورد خودکشی دختر ۲۲ سالهاش بیشتر می گوید:
"مکمل یک سال شخصی که در یک اتاق باشد و از تمام دنیا ناامید باشد و هیچ راه امید برایش وجود نداشته باشد؛ چه قسم زندگی کند. جوانان حالا نمی توانند تحمل کنند، همیشه می گفت که مادر تمام راهها به رویم بسته است. گوشه نشین شده بود، بیرون نمی برآمد، زیاد گپ نمیزد، سرنوشت در کیس معلوم نیست. آینده معلوم نیست، درس و تحصیل اینجا نیست. بسیار خسته شد دخترم از جانش سیر آمد که بالاخره یک و نیم بجه شب از منزل پنج خود را پایین انداخت و جان خود را به حق سپرد."
مریم سادات محصل صنف سوم رشته حقوق و علوم سیاسی در یکی از پوهنتونهای خصوصی در مزارشریف بود که به دلیل محدودیتهای گسترده طالبان بر آموزش زنان در افغانستان، از ادامه تحصیل باز ماند.
این یگانه مورد خودکشی مهاجران افغان در پاکستان نیست.
دو ماه قبل ذکریا بلوچ ۲۴ ساله یکی دیگر از مهاجران افغان در پاکستان در انتظار رفتن به امریکا خودکشی کرد.
مزمل یعقوبی مامای ذکریا بلوچ است که در مورد مشکلات و زندگی او در صحبت با رادیو آزادی می گوید:
"یک جوان تحصیل کرده بود. اینجا هم شغل درست پیدا نمی توانست، ویزه هم نداشت و مشکلات زیادی دامن گیر او بود. مکرراً به دفتر ملل متحد مراجعه می کرد، می گفت که ملل متحد در فکر مهاجرین نمی شود، شاید زمانی نوبت مصاحبه ما برسد که ما در این دنیا نباشیم. همین گپ را همیشه می گفت، اما کسی نمی فهمید دست به این کار میزند."
ذکریا بلوچ ۲۸ ساله فارغ التحصیل رشته حقوق و علوم سیاسی بود که بعد از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان به پاکستان مهاجرت کرده بود.
ثریا صبیر، معاون شورای مهاجرین افغان در اسلامآباد می گوید که هفت صد و پنجاه هزار مهاجر افغان از جمله فعالین مدنی، فعالین حقوق زنان، فعالین حقوق بشر، نظامیان، کارمندان دولتی قضات و سارنوالان بخاطر نجات زندگیشان از انتقام گیری طالبان مجبور به ترک کشور شدند.
به اساس گزارش یک نهاد مربوط به ملل متحد که در ماه جولای امسال منتشر شده، حداقل ۲.۲ میلیون افغانی که فاقد اسناد اند اکنون در پاکستان زندگی می کنند،
به اضافه حداقل ۱.۳۲ میلیون پناهنده افغان که راجستر شده اند.
او در باره وضعیت مهاجران در پاکستان در صحبت با رادیو آزادی چنین می گوید:
"دو سال می شود که مهاجرین در حالت بد و رقتبار زندگی خود را به سر می برند. حالت روحی و روانی مهاجرین به کلی خراب است. این هم سبب شده که ما در طی پنج ماه گذشته شاهد سه مورد خودکشی جوانان تحصیل کرده خود شدیم. با موج انتقادات، دادخواهی ها، کنفرانسهای مطبوعاتی در برابر پاکستان، سازمان ملل متحد و کشور هایی که مهاجرین را در انتظار گذاشته اند صدا بلند کردیم، اما متاسفانه این وضعیت بدتر از هر روز جریان دارد."
در این اواخر حکومت پاکستان در برابر افغان هایی که اسناد اقامت ندارند یک سلسله اقداماتی را آغاز کرده است.
هفته گذشته انوارالحق کاکر، نخستوزیر حکومت موقت این کشور در گفتگو با تلویزیون "آج" پاکستان گفت، آنعده خارجی هایی که اسناد قانونی ندارند باید خاک پاکستان را ترک کنند. این اقدام به نگرانی مهاجران افغان افزوده است.
خانم صبیر از جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری می خواهد تا به مشکلات مهاجرین در پاکستان رسیدگی کنند:
"مهاجرین واقعاً به ستوه آمده اند، ما هراس آن را داریم که این فاجعه خودکشی در بین جوانان گسترش پیدا کند، ما از جامعه جهانی،کشورهای مهاجر پذیر، سازمانهای حقوق بشری و کشورهای مددرسان تقاضامندیم که مسئولیت حقوق بشری خویش را در قبال مهاجرین فراموش شده افغان ادا نمایند."
شرف الدین عظیمی داکتر روانشناس است. او در مورد دلایل خودکشی و این که یک فرد چگونه به خود آسیب می رساند در صحبت با رادیو آزادی می گوید:
"عوامل خودکشی مشخصاً معلوم نیست. روانشناسان باورشان این است که خودکشی یک بحران است یک حالتی است که فرد در آن قرار می گیرد و در جریان سپری کردن آن بحران خود را می کشد یا به خود آسیب می زند. می توانیم بگوییم که عوامل گوناگون سبب این بحران می شود. به گونه مثال؛ فقر، بیچارگی، مشکلات کاری، محدودیت هایی که فعلاً دولت وضع کرده، مشکلات خانوادگی اینها همه باید یکجای شود و همه به دست هم دهد، بالاخره فرد را دچار بحران بسازد و در بحران فرد دست به خودکشی می زند."
برای جلوگیری از خودکشی، او چنین پیشنهاد میکند:
"بعضی اختلالات روانی شکل دهنده این بحران است، مثلاً اضطراب، افسردگی و یا بقیه موارد و مشکلات، پس خوب است که وقتی می گوییم بحران است از این بحران انسان سالم برآید. دوم این که اگر اختلال است باید فرد درمان شود، اگر ممانعت، زندان، محدودیت، مشکلات دولتی و خانوادگی است باید آنها حل شود تا فرد از خودکشی دور شود."