یک زن کهن سال، دهها سال است که در گوشه یی از ولایت نیمروز٫ تنها زندگی میکند.
خیالو بیوه است. او حدود شصت سال عمر دارد و هفت فرزندش هم جدا از او زندگی میکنند.وی میگوید:
"پنج دختر و دو پسر دارم خدا نگهدار شان باشد، همه ازدواج کرده و به راه خود رفتند. من اینجا ماندم و مسکینی ام."
خیالو سواد خواندن و نوشتن ندارد، نمیداند دقیق چند ساله است و دقیقاً چند سال پیش شوهرش را از دست داده ، اما او به رادیو آزادی میگوید که در زمان حاکمیت احزاب خلق و پرچم در افغانستان شوهرش را از خانه بردند.
"دیدم که دور و بر را آتش گرفت،دخترم به بغلم بود دیگر در دستم و یکی را هم در بتن داشتم. گفتم برادر شما کی استید، فرزندانم ترسیده اند؟ گفتند ما خلقی استیم خسر زاده من دو برادر بودند که یکی کشتند و همسرم را دستانش را بستند و بردند. خانه سوخت و مال سوخت. چی بد بختی ها که بر سرما آمدند."
این باشنده ولسوالی کنگ ولایت نیمروز با فروش محصولاتی که از مواشی اش به دست می آورد، زنده گی خود را به پیش میبرد.
خیالو از ناداری شکایت می کند و می گوید که تاکنون کسی به او کمک نکرده است.
"امسال خشکسالی و بدبختی است ، اینجا هیئت آمدند و همه را نوشته کردند و کمک کردند که آن ها هر چیز هم داشتند اما مرا که شش بار هم رفتم با من کمک نداد و گفت نام شما از کابل خط زده شده."