بحث این هفته روی دفن ناآگاهانه افکار و استعداد های بدرد بخور زنان افغان است که راه تبارز و پیشرفت های سالم و درست زنده گی را به روی شان میبندند. این بحث را با نظریات زنان متضرر، آگاه و کارشناسان مسئله پی میگیریم.
مردم جامعهً ما بیش از هر چیز با عنعنات و رسوم که بر آنها حاکم است زنده گی میکنند. از این رو هر آنچه که با عنعات و عادات شان نزدیکی نشان ندهد، یا در مقابل آن می هستند و یا به مشکل به قبولش تن در میدهند، در چنین جامعه یی زن موقف از پیش تعین شده یی دارد.
این حالات زن را بیشتر وابسته به مرد واز حیات اجتماعی منزوی ساخته است. هنوز هم، بخصوص در بسیاری از خانواده ها در مناطق دور دست افغانستان سلب حق میراث، تحصیل و حضور اجتماعی و فرهنگی زنان و دختران و سلب اراده ازدواج زنان بیوه را میتوان از قطار نوع سانسور در زنده گی زن و دختر افغان دانست، بیشتر اوقات خودسانسوری شخص را مانع از تمام جلوهها گفتن و اندیشیدن مطلوب نظر او میکند.
طوریکه که حتا خود شخص از آن خبر ندارد، لیکن وقتی لب میگشاید یا قلم به دست میگیرد به گونۀ نامرئی بر نویسندگی، اندیشیدن، احساسات و خواسته هایش اثر میکند. طوریکه یک زن به جای شعر زنان شعر مردانه میسراید بر خلاف بیان زنانه اش.
این نقطه، ضعف بزرگی است که به اعمال خشونت علیه زنان افغان کمک میکند. گفتنی است محدودیت های ناشی از عادات و رواج های حاکم در جامعهء سنتی افغانستان صدمهء روانی را بر زنان و دختران وارد ساخته و یک نوع ترس در ذهن ناخودآگاه آنان ایجاد میکند که سبب خودسانسوری آنان میگردد.
تهیه کننده: عفیفه ساکب