(داخل دفتر یک ریس)
ریس:- ای مامورینه که چیزی نگفتی باز اینطور می کنن ... حیران می مانی که کتی ای رقم پرسونل چی کنی
مامور:- صاحب مره کارداشتین ؟
ریس:- بیا بیا داخل بیا
مامور:- صاحب خیرت خواست ؟
ریس:- کارته می کنی باز میگی که صاحب خیرت است هه ؟
مامور:- صاحب چی گپ شده ؟
ریس:- چی گپ شده باشه ، خودت اول برم بگو که ای دفتر است یا کوته سرای ؟
مامور:- صاحب ای خو واضیح است که دفتر است خیرت خواست ؟
ریس:- دفتر که است چرا می آیی وده دفتر سر کوچ اتاق پذیرایی شوه تیر می کنی اینجه هوتل است ؟ کدام سرای است ؟ چرا خانه نرفتی که شو هاره ده دفترتیر کدی ، صد رقم مسوولیت داره اوبیادر .
مامور:- صاحب راستش مه یک مشکل داشتم ازاو خاطر شو ده دفتر خو کدم .
ریس:- گوش کو یک شو مشکل داشتی گفتم خیراست ، دوشو مشکل داشتی گفتم خیراست اما تو خو ای یک هفته است که شو خانیت نمی ری وقرار شوه ده دفتر تیر می کنی بالا جای اگه خبر شوه مه چی جواب بتم هه خودت بگو نی ؟
مامور:- صاحب شما خو حرف مرام گوش کنین
ریس:- خو بگو اینه گوش هستم ... بگو چی میگی ؟
مامور:- صاحب یک هفته میشه که گوچه ما پُراز سک های ولگرد شده خدا یار وجان چوروالی که هیچ همی سگ های ولگرده ازکوچه ها گم نمی کنه حیران ماندیم که چی کنیم صاحب؟
خودتان می فامین که روز تا ناوقت ها ده دفترهستم باد ازشام ده کوچه ما پشه پرنمی زنه یک وقت ازدست جنگ سالارا وپسان ازدست دزدا و رهزانا وحالی ازدست سگ ها
ریس:- یام شد بانه ؟ توباید خوش باشی چوروالی سگ های ولگرده ازبین نمی بره
مامور:- چرا صاحب ؟
ریس:- چوروالی فامیده که اگه سگ های ولگرده ازکوچه تان گم کنه اونه هرشو ده خانیت مهمان میایه وتو قرضدار واوگار میشی اونه به او خاطر مهمان ازترس سگ های ولگرد ودیدو طرف خانیت دور نمی خوره جای جگرخونیش دگه ده کجاست؟