شخصیت سال 1393 رادیو ازادی مردیست که یک دنیا اندوه و درد را کنار گذاشت و نقش خود را به حیث یک شهروند برای تقویت دموکراسی و مردم سالاری در افغانستان ایفا کرد.
پیشه اش دهقانیست و در آغاز سال گذشته در یک وضعیت غیر عادی، در روستای خود تخم مردم سالاری را کاشت.
شخصیت سال 1393 جواس خان نام دارد.
در پانزدهم ماه حمل سال گذشته، شبی که فردایش انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برگزار می شد کودک معصوم جواس خان وفات کرد.
طبق معمول در روز انتخابات باید مراسم جنازه و تدفین دختر شش سالهء جواس خان برگزار می شد، اما این مرد روستایی معتقد به دموکراسی، وفات فرزند خود را از همسایه ها و نزدیکان خود پنهان کرد تا مبادا آنها به مراسم جنازه بیایند و از رای دادن باز مانند.
آنها مراسم تدفین کودک خود را تا پایان پروسهء رای دهی به تاخیر انداختند.
جواس خان با یاد آوری آن لحظات دردناک می گوید:
"تقریبآ ساعت دوازدهء شب بود که خانمم برایم گفت تو در خواب استی و دریم گُله به حق رسید. به خانمم گفتم سرو صدا برپا نکن. برادرانم از خواب بلند شدند و گفتند نزدیکان را خبر کنیم اما من برایشان گفتم که چنین نکنید. فردا روز رسمی انتخابات است و انتخابات تا تقریبآ ساعت چهار(عصر) به پایان میرسد. تا زمانی که مردم رای نداده اند به آنها خبر نمیدهیم. بعدآ دیگران را خبر میکنیم و جنازه را به خاک می سپاریم."
فردا، یعنی شانزدهم ماه حمل سال 1393 که یک روز تاریخی در افغانستان بود، جواس خان ساعت هفت صبح تقریبآ با همهء اعضای خانواده اش در ولسوالی تنی ولایت خوست به مرکز رای دهی رفت تا رای بدهد.
جواس خان می گوید:
"مادرم و خانمم را با جنازهء دخترم در خانه گذاشتم. دیگر ان همه، از جمله برادرانم ، خواهرانم و خانمهای برادرانم با موتر به مرکز رای دهی رفتیم. خانمها را با موتر (نوع) داتسن فرستادیم و خودما با تراکتور و موترهای باربری رفتیم."
هنگامی که جواس خان 38 ساله و خانواده اش به مرکز رای دهی رسیدند، با قطار طولانی رای دهنده ها مواجه شدند. مرد مسنی که از حال و احوال جواس خان آگاه بود از مردم خواست به او و اعضای خانواده اش اجازه دهند تا زودتر از دیگران رای خود را به صندوق بریزند.
یک مرد ریش سفید در آنجا بلند شد و گفت:
"ای مردم اندکی آرام باشید برای تان حرفی برای گفتن دارم. حوالی ساعت 12:00 شب دختر جواس خان وفات کرده ولی او این غم را در دل خود پنهان کرده تا این همه مردم بتوانند به مرکز رای دهی بیایند. به او راه بدهید تا هرچه زودتر رای خود را به صندوق اندازد و خانه برود."
با این سخن او مردم اندکی ناراحت شدند ولی مرد ریش سفید خود قدم به پیش گذاشت و مردم برای من و خانواده ام راه را گشودند.
و اما در منزل جواس خان چی می گذشت؟
خانم و مادر جواس خان کنار جنازهء کودک شش ساله نشسته و از خداوند صبر می خواستند.
خانم جواس خان می گوید:
"خداوند برایم صبر داد. غمم را در سینه نگهداشتم. پدر و مادرم را هم خبر نکردم. تنها من بودم و خشویم. دیگر هیچکس نبود. حتی فرزندان کاکایم را هم خبر نکردم. تنها دو نفر در کنارش نشسته بودیم. هنگامی که (جواس خان) تلیفونی برایم خبر داد که در حال برگشت استند، همسایه ها را خبر کردیم که بالای ما چنین حادثه شده است."
بیز عمر خان یک باشندهء روستای اورژلی است که از وفات دریم گله، در مرکز رای دهی خبر شد.
او پس از رای دادن به خانهء جواس خان آمد و در مراسم تدفین دریم گله شرکت کرد:
"این کار را که جواس خان کرده شاید یک رهبر هم نکند. جواس خان جنازهء فرزند خود را پنهان کرد، بعد از آنکه انتخابات پایان یافت به دیگران خبر داد. از همانجا (مرکز رای دهی) به مراسم جنازه آمدیم و عصر جنازه را به خاک سپردیم."
انتخابات با همهء اختلاف نظرها در موردش گذشت ولی جواس خان اندوه فرزند خود را هنوز در دل دارد. نزدیک به یک سال از وفات دریم گله میگذرد اما یاد او حالا نیز در چشمان جواس خان اشک می آورد. جواس خان می گوید:
"فرزند تودهء قلب است و از قلب گرفته شده. والله که همین حالا در مقابل چشمانم می گردد. گاه گاهی در خوابم هم می بینمش."
مادر جواس خان هم آن لحظات دشوار را به یاد دارد. نواسه اش، دریم گله، وفات کرده بود و او از خداوند صبر می خواست:
" آنقدر دشوار بود که گویی آسمان و زمین انفجار می کنند. مرگ (یک عزیز) خیلی دشوار است – درین دنیای فانی یکی مرگ و یکی هم مریضی خیلی تلخ است. ولی ما صبور استیم، به خداوند اتکا کرده صبر کردیم."
دموکراسی نوپای افغانستان هنوز در میان همهء مردم مفهوم خود را پیدا نکرده. مادر جواس خان که یک بانوی روستایی است و حتی حاضر نیست از او درین گزارش گرفته شود، شاید از مفاهیم معیاری دموکراسی چیزی نفهمد.
جواس خان هم نه به مکتب رفته و نه به پوهنتون که از مفاهیم اکادمیک دموکراسی آگاه شود.
با این هم انتخابات برایش مهم بود – آنقدر مهم که اندوه فرزند خود را در سینه پنهان کرد و به مرکز رای دهی رفت:
"انتخابات برایم مهم بود زیرا تقریبآ چهل سال است که جنگ جریان دارد، خون است، مرگ است و بمب است. من می گویم آخر ما هم مسلمان استیم. در انفجار یک بمب ده نفر، پانزده نفر کشته می شوند. آنها هم خواهر دارند، مادر دارند، پدر دارند و همین گونه فرزند از آنها می ماند. آخر یک روز ما هم زنده گی عادی خواهیم داشت یا اینکه عمر خود را در همین حالت به سر خواهیم رساند؟ ازین جنگ خسته استیم، تباه و برباد استیم."
جواس خان حالا به آینده امیدوار است و از اینکه حامد کرزی قدرت را به طور صلح آمیز به محمد اشرف غنی منتقل ساخت افتخار می کند:
"الحمدلله که در افغانستان یک رهبر سیزده سال رهبری کرد. سپس هزاربار شکر که چوکی خود را به رضایت رها کرد و گفت، دوستان این چوکی را به شما می سپارم. من به این افتخار می کنم."
شخصیت سال 1393 رادیو آزادی را به خاطر صفات زیادی که دارد ستایش می کنیم – از جمله جرئت، همت، تحمل، تدبیر و وفاداری به منافع ملی و دموکراسی افغانستان.
جواس خان و صفاتش را دیگر باشنده های روستای اورژلی هم احترام می کنند و این کار جواس خان به دیگر باشنده های روستا یک سرمشق شده است.
جواس خان 38 ساله دهقانی است که در یک خانهء معمولی بنا شده در بالای کوه زنده گی می کند - نه مکتب رفته و نه پوهنتون اما برخلاف تصور بعضی ها، خیلی شمرده حرف میزند و دقتش در انتخاب کلمات نشان دهندهء یک تحول فکری حتی در روستا های دور دست افغانستان است.
جواس خان در انتخابات سال 1393 تا پایان پروسهء رای دهی جنازهء فرزندش را پنهان کرد تا مبادا مردم با اشتراک در مراسم جنازه از رای دهی بازمانند.
او می گوید حتی اگر دستش هم قطع شود در انتخابات آینده شرکت خواهد کرد.
لقب شخصیت سال رادیو آزادی به جواس خان مبارک!