یک سلام پاک و صفا خدمت شهروندان عزیز، دکانداران کوچه و پس کوچه و غاصبین زمین های دولتی که شهرک های غیر قانونی ره بدون پارکینگ و بدون پارک های تفریحی اعمار کدن، تقدیم می کنم.
بنده که چوروال ای شهرهستم و وظیفه پاک کاری شهره دارم ای نامه سر گشاده ره که پراز درد و رنج و غم مرداری و کثیف بودن شهر است از عمق دل بری تان می نویسم:
چند سال است که تلاش دارم که شهر تانه مثل دوبی بسازم اما چی کنم که هر قدر زحمت می کشم هیچ نتیجه نمیته. باور کنین که چنان در دریای کثافات و مرداری غرق شدیم که هرطرف دست و پای میزنم خوده کشیده نمی تانم. هروز که ده موتر شیشه سیاه از شهر تیر میشم دیدن شهر مردار پر از کثافات و خاک مره حیران و سرگردان می کنه و چنان به فکر فرو میروم که خوم می بره و وقتی چشم باز می کنم که به دفتر کارم رسیدیم.
شاید یک تعداد تان مره ملامت کنین که چرا ده مقابل زورمندان و غاصبین زمین های دولتی و شخصی کاری نمی کنم ؟ اما یقین داشته باشین که به اندازه نوک سوزن هم زور ندارم که همرای شان برخورد قانونی کنم و هر باری که خبر میشم که فلان کس زمین های دولتی ره غضب کده و به خود شهرک ساخته از ترس شو به خانیش رفته و غضب زمین دولتی ره برش از صمیم قلب تبریک میگم چی کنم به غیر از تبریکی دگه کاری کده نمی تانم.
یک روز از دست که ده باره شهرک های غیر قانونی فکر کردم نزدیک بود که از چوکیم استعفا بتم تا بار ای مسوولیت بزرگ از سر شانیم دور شوه اما وقتی طرف جیبم سیل کدم جیبم برم گفت که ای کاره نکنی که مه خار و زار میشم همو بود که گزینه استعفاره کنار ماندم و همرای جیبم اییتلاف کدم که دگه اوره خار و زار نمی سازم و همو بود که روز به روز وضع جیبم خوب شده و حالی نزدیک است از چاقی سکته پولی کنه.
یقین داشته باشین که شهر کابل یک شهری شده که اگه سر دردیشه جورکنی دلشه درد می گیره و اگه دل دردیشه خوب کنی کمرشه درد می گیره خلاصه ای شهر تبدیل به یک بیماری شده که هیچ واکسین سرش کار نمی کنه.
هموطنان عزیزم!
بنده منحیث چوروال شهر ای وعده ره به شما میتم که اگه مه چوروال تان بودم شهر تانه پاک و صفا می کنم، سرک هایشه قیر ریزی می کنم، قسمی قیرریزی می کنم که پشت ماهی واری باشه که ده روز های بارانی پُراز او نشه.
یقین کنین که پلان دارم تا تشناب های سیار بری تان جور کنم که دگه ده لب دریای کابل صحرا گشت نرین و مره دو و دشنام نتین. اما ای که چی وقت ای کاره می کنم مالوم نیست.
از شما یک خواهش دارم و او ای که تا تطبیق پلان های بنده کوشش کنین که وقتی ده شهر گشت و گذار می کنین پوز تانه بایک دستمال پت بگیرین که مریضی سینو زیت پیدا نکنین و کوشش کنین که اب بازی ره یاد بگیرین که ده روز های بارانی خوده از ای لب سرک به او لب سرک و از او لب سرک به ای لب سرک تیر کده بتانین. و تا که تشناب های سیاره می سازم ده همو لب های سرک یک چاره کنین دگه. اگه گپای مه سرتان بد می خوره مثل مسوولین واری ده گوش های تان پخته بانین.
باور داشته باشین که مه آدمی بدی نیستم اما چی کنم از وقتی که چوروال شهر شدیم و از هر طرف برم شیرینی آمده میره با واژه خدمت یک قسم حساسیت پیدا کدیم. مره به بزرگ واری و چوچه واری تان ببخشین و اگه روزی چوروال تان نبودم و از شهر تیر شدم که هرگز ای روز آمدنی نیست، مره با چوب و سنگ بدرقه نکنین. دگه چیزی بری گفتن ندارم چرا که هرچی بگویم کلش لاف و پتاق است و یکی شام روک و راست نیست.
با عرض احترم
چوروال سرگردان شهر بی ماستر پلان ک الف ب لام